اشعار ولادت حضرت فاطمه معصومه(س)
اي سوره نامت تفسير اعطينا
زهرا ترين زينب ، زينب ترين زهرا
خير کثير تو ، آئينه کوثر
نامت سرآغاز تکثير خوبي ها
روشن تر از نوري ، در نور مستوري
پيدا ترين پنهان ، پنهان ترين پيدا پيدا
ماه مقيم قم ، خورشيد «بيت النور»
در سايه سار توست سرتاسر دنيا
وقتي که معصومان ، معصومه ات خواندند
در وصف تو لال است ، شعر و شعور ما
فهم زمين عاجز ، از درک اوصافت
والا مقامي تو ، در عالم بالا
از آه لبريزم ، از اشک سرشارم
اين قطره را درياب ، درياب اي دريا
سيد محمد جواد شرافت
***********************
خاک این شهر به چشمان تو عادت دارد
خوش بحال نفس قم که لیاقت دارد
چون تو یک روز از این کوچه گذشتی
عمری زندگی در دل این شهر سعادت دارد
گنبدت پر شده از کفتر و تنها دل من
چون کلاغی ست که رویای زیارت دارد
کوچک است آه ولی حوض تو با دریا و ...
گنبدت با خود خورشید رقابت دارد…
حرمت مثل نگيني است ولي در دل خاک
زير خاکي همه جا اين همه قيمت دارد
حرمت مثل نگینی ست در انگشتر شهر
که در اطراف خودش فاضل و بهجت دارد
حرم حضرت معصومه و درهای بهشت
جمکران ، این همه این شهر علامت دارد
.....وکجا بهتر از این شهر برایت دیگر
مومن آن است که یک ذره لیاقت دارد.....
مهدی رحیمی
***********************
آنان كه عاشقند به دنبال دلبرند
هر جا که می روند تعلق نمی برند
از آنچه كه وبال ببينند خالي اند
عشاق روزگار سبكبال مي پرند
پرواز مي كنند به هر جا كه جلوه اي است
گاهي ملائكند و گاهي كبوترند
دل را به دست هركس و ناكس نمي دهند
دل داده قديمي آل پيمبرند
آنان كه عاشق علي و فاطمه شدند
مديون خانواده موسي بن جعفرند
ما عاشقيم شيعه زهرا و حيدريم
ما شيعيان كشور موسي بن جعفريم
ري زاده ايم و مزرعه سبز گندميم
هر صبح با حسين شما در تكلميم
ما شیعه ولایت مولا - نسب نسب
سلمان پابرهنه اي از نسل چندميم
گاهي ميان خنده خورشيد گريه ايم
گاهي ميان گريه زهرا تبسميم
همسايه حريم تو همسايه خداست
پس صد هزار شكر كه همسايه قميم
آنقدر عاشقان و بزرگان و عالمان
دلداده تواند كه ما بين آن گميم
اي دست گير صبح قيامت سرم فدات
هم خانواده هم پدر و مادرم فدات
بالاتر از پريدن پرهاست بام تو
ما ها نمي رسيم به شان مقام تو
خم مي شود تمامي دنيا برابرت
اي احترام آل عبا احترام تو
بايد هزار بار نشست و بلند شد
وقتي كه مي رسند بزرگان به نام تو
اين شان توست حرمت توست احترام توست
گوید اگر "فداک ابوک" امام تو
آباد گشت قلب زمين زير پاي تو
آباد گشت مسجد دين با كلام تو
يعني تمام هستي دين مال فاطمه است
يعني تمام ملك زمين مال فاطمه است
تو آمدي كه رحمت دنياي ما شوي
منجي تا قيامت كبراي ما شوي
ما مرده ايم و تو نفست مرده زنده كن
پس واجب است اين كه مسيحاي ما شوي
تو خانمي و جلوه بالاي هر سري
اصلا عجيب نيست كه آقاي ما شوي
تو آمدي كه با بركات نسيمي ات
روزي يا امام رضاهاي ما شوي
اصلا قرار بود در ايران زمين ما
چون فاطمه بيايي و زهراي ما شوي
مهمان چند روزه ايران خوش آمدي
همشيره امام خراسان خوش آمدي
شهر تو آشيانه ي امن امام هاست
گلدسته ات مطاف شب و روز انبياست
بانو قسم به پنجره هاي ضريح تو
اين آستانه اي است كه باب الرضاي ماست
روي در حريم تو زيبا نوشته اند
" اینجا حریم دختر پیغمبر خداست
اینجا به احترام قدم نه - که از شرف
گيسوي حور و بال ملك فرش زير پاست
اينجا مس تو را به نگاهي طلا كنند
تا اسم اعظم است چه حاجت به کیمیاست"
اينجا مدينه دگر آل فاطمه است
اينجا دل شكسته به دنبال فاطمه است
علی اکبر لطیفیان
***********************
آنشب زمين هواي بهشتي دوباره داشت
آغوش آسمان به بغل ماهپاره داشت
چشمان ابر روي زمين را گرفته بود
هر قطره با خودش سبدي پرستاره داشت
دست ملک قصیده ای از نور می نوشت
واژه به واژه حرف غزل استعاره داشت
باز عطر سيب و بوي بهار و شميم ياس
بر بارش دوباره كوثر اشاره داشت
اين بار حق به دامن موسي عطا نمود
آن كوثري كه بال ملك گاهواره داشت
اين سيب سرخ سيب بهشت پيمبر است
اين دختر يگانه موسي بن جعفر است
مثل بهار بود هواي رسيدنت
باران چكيد از رد پاي رسيدنت
در پشت درب خانه تان جمع ميشوند
خيل فرشتگان كه براي رسيدنت_
-آماده اند از طرف ذات كردگار
خود را فدا كنند فداي رسيدنت
خاك بهشت بهر قدمگاه تو كم است
آغوش نجمه بود سراي رسيدنت
قلب برادرت ز تب شوق آب شد
در التهاب ثانيه هاي رسيدنت
در چشم خویش ذوق خدا را نگاه کن
گلخنده امام رضا را نگاه کن
از آن زمان كه خواهر سلطان ما شدي
بانو ، شما مليكة ايران ما شدي
از آسمان وجود تو بر ما نزول كرد
تا كوثر دوباره قرآن ما شدي
منت گذاشت بر سر ما ناز مقدمت
وقتي كه آمدي تو و مهمان ما شدي
با هر قدم به سينه ما جا گرفته اي
يعني تو صاحب دل ما جان ما شدي
باني خير و بركت اين خطه گشته اي
وقتي نسيم سبز بيابان ما شدي
يعني فقط نه جزء محبان حيدريم
«از شيعيان كشور موسي بن جعفريم»
وقتي تويي كه آينه ذات كوثري
زيبد به خادمان حريمت پيمبري
عصمت به پاي عصمت تو سجده مي كند
معصومه اي و عصمت كبراي ديگري
اي زينبي كه عالمه بي معلمي
زين رو كني به شهر خودت علم پروري
ما هرچقدر شعر و غزل نذرتان كنيم
تو بازهم از آنچه كه گفتيم برتري
بي تو كميت محشريان لنگ مي شود
يك وقت اگر كه روي به محشر نياوري
زهرا شدی و شمس فروزان شیعه ای
زهرا شدی و روز قیامت شفیعه ای
خود ظلمتیم ، اگرچه سپیدیم با شما
یأسیم اگر ، سراسر امیدیم با شما
مست اجابتند دعاها کنارتان
ما حاجت نداده ندیدیم با شما
وقتی حدیث ها تو را حرف می زنند
جز وصف فاطمه نشنیدیم با شما
در قاب عکس خالی آن قبر گمشده
تصویری از بهشت کشیدیم با شما
پس آمدیم و زائر آن بی نشان شدیم
یعنی که تا مدینه رسیدیم باشما
امشب كه عشق مي پرد از كنج سينه ام
در محضر تو زائر شهر مدينه ام
محمد بیابانی
***********************
نشسته ام بنویسم حرم، حرم، بانو
چه خوب شد که دوباره کبوترم، بانو
نشسته ام بنویسم مرا به فم ببری
دو هفته ای شده اصلا نمیپرم، بانو
نشسته ام بنویسم مرا رها نکنی
که بی تو راه به جایی نمیبرم، بانو
مسیح نیز مریض مرا علاج نکرد
ولی به لطف تو امروز بهترم، بانو
امام زادهی موسی بن جعفری، خانم
غلامزادهی موسی بن جعفرم، بانو
سلام بانوی خیرات، بانوی برکات
هزار بار بر این خیر مقدمت صلوات
به شرط آنکه فدایت شوند سر دادند
به شرط آنکه برایت شوند، پَر دادند
شفیعهی همه، مدیون چادرت هستیم
به لطف توست به ما سایه ای اگر دادند
تمام حاجت خود را نوشتم و بعدا
حساب کردم و دیدم که بیشتر دادند
قدم گذاشتی و یک نفس زدی و سپس
به علم حوزهی علمیه ها اثر دادند
چهار امام کمال تو را بیان کردند
چهار امام جلال تو را خبر دادند
چهار امام نوشتند احترام تو را
شکوه نام تو را ،جلوه ی مقام تو را
بلند عرش خدا هم ردیف شانهی تو
بهشت باغچه ای در حیاط خانهی تو
قدم به سمت مدینه زدم نفهمیدم
چطور شد که رسیدم به آستانهی تو
من و تو هر دو به دنبال یک هدف هستیم
تویی روانهی مشهد منم روانهی تو
حریمت آینه، ایوانت آینه، آری
چقدر آینه در آینه است خانه ی تو
شبیه فاطمه، همسایه آبرویش را
گرفت شب به شب از گریهی شبانهی تو
بخوان نماز شبت را که استفاده کنیم
و پخش کن رطبت را که استفاده کنیم
کریمه! سفرهی نان را بدست تو دادند
همیشه روزی مان را بدست تو دادند
چگونه دل نگران قیامتم باشم
دل منِ نگران را بدست تو دادند
کلید قفل حرم را بدست ما دادند
کلید قفل جنان را بدست تو دادند
قلمروی تو خلاصه نمیشود در قم
همه زمین و زمان را به دست تو دادند
نجات مردم قم دست "میرزای قمی" است
نجات هر دو جهان را بدست تو دادند
نگاه ما همه بر آفتاب محشر توست
دخیل ما همه بر رشته ی معجر توست
نکرده است کسی غیر حق تماشایت
ز بس که خالق تو آفریده بالایت
تو ازدواج نکردی به خاطر اینکه
نبود هیچ کسی هم طراز و همتایت
کنار جلوهی تو میشود خدا را دید
تو کوه طوری و بابای توست موسایت
تمام مردم دنیا به پات میمیرند
فقط همینکه بگوید: فدات بابایت
تویی که این همه باشد عطای امروزت
خودت بگو که چقدر است عطای فردایت
یگانه دختر موسی بگیر دست مرا
شفیع جنت کبری بگیر دست مرا
تو آن همیشه کرم، من همیشه نوکر تو
مرا بزرگ نوشته است ذره پرور تو
کنیز بود اگر مادرت، کنیز تو بود
هزار حضرت مریم کنیز مادر تو
تو آنقدر عظمت داشتی که از مادر
فقط امام رضا میشود برادر تو
و از میان پسرهای موسی حعفر
فقط امام رضا بود سایهی سر تو
خدا کند که نگیرد به چوبِ ناقه سرت
خدا کند که نگیرد به سنگ معجر تو
خدا کند که اینجا پرت به در نخورد
شبیه مادر زینب، سرت به در نخورد
علی اکبر لطیفیان
***********************
پرده کناری زد و چو ماه درآمد
فاطمه با چادری سیاه درآمد
ماه که عمری اسیر حسن خودش بود
تا که تو را دید از اشتباه درآمد
باز زمان نماز شد که بیایی
موقع نذر و نیاز شد که بیایی
دور و برت را برادران که گرفتند
کوچه برای تو باز شد که بیایی
حال و هوایی گرفته خانهی «موسی»
تا که برای پدر شدی «ید بیضا»
مرهم او - تا که میرسید به خانه-
گرمی دست تو بود، «اُمّ اَبیها» !
تا سحر اینجا لب تو زمزمه دارد
باز ز اسمت خلیفه واهمه دارد
بَه! که چه مَستند کوچههای مدینه
مست ردایی که عطر فاطمه دارد
یوسفِ تو رفت و رفتهای به هوایش
رشتهی دل را سپردهای به خدایش
هیچ نمیخواهی از خدای «رضا» یت
قلب تو راضی شده فقط به «رضا»یش
گوشهی صحن تو غصه راه ندارد
«خوشتر از این گوشه پادشاه ندارد»
این دل آلوده عاشقت شده اما
غیر همین اشکها گواه ندارد
راه حرم دور و آستان تو نزدیک
قافلهها خسته، سایهبان تو نزدیک
سفرهات آنقدر بیریا و صمیمی است
تا که نشستهست میهمان تو نزدیک
خواندن «والشمس» در جوار تو خوب است
صحبت مشهد فقط کنار تو خوب است
باز هم از جمکران و ساقی سبزش
باده گرفتن به اعتبار تو خوب است
خواهر خورشید! دل به نور تو بستیم
زائر شهر توایم هر چه که هستیم
نان و نمک میرسد باز هم از قم
گر چه نمکدان هزار بار شکستیم
تا که شفاعت خدا به دست تو بخشید
در ته چشمانمان امید درخشید
حضرت معصومه تو... تو... چه بگویم!؟
واژه کم آوردهام دوباره، ... ببخشید!
قاسم صرافان
***********************
«آن يار کزو خانهي ما جاي پَري بود
سر تا قدمش چون پري از عيب بري بود»
انگار در اعماق نگاهش خبري بود
در شهر خودش بود و دلش در سفري بود
ميرفت دلت كوي به كو، خانه به خانه
«جمعي به تو مشغول و تو فارغ ز ميانه»
انگار کسي رو به خراسان به نماز است
با چادر سبزي که پر از عطر حجاز است
«اَلمِنَّتُ لِلَّـه که درِ ميکده باز است»
مستي ـ به خدا ـ پيش دو چشم تو مجاز است
من مستترين حوض تواَم حضرت مهتاب!
از اين همه اشك است اگر شور شد اين آب
در سفرهي مهمان تو جز نور خدا نيست
هر لقمه مگر با نمک نام رضا نيست
از شوق تو در صحن و خيابان تو جا نيست
کس نيست که در دامن مهر تو رها نيست
حق دارد اگر يوسف ما هم به تو نازد
يك مسجد و ميخانه كنار تو بسازد
آنقدر قشنگی كه دل قافلهها را …
آنقدر كريمي كه همه فاصلهها را …
آنقدر عزيزي كه تمام گلهها را …
ـ از قافيه بگذرـ بگشا اين گرهها را
نزديك ترين سنگ صبور دل مايي
هم دامن زهرايي و هم دست رضايي
قاسم صرافان
***********************
«موسی» که دید حال و هوایت، دادت به دستهای «رضا»یت
اشکی نشست گوشهی چشمش، تا «فاطمه» زدند صدایت
از جنس آسمانی و نوری، از چشم باز پنجره دوری
بین برادران غیوری، خورشید هم ندیده ردایت
رنج سفر برای تو آسان، شب از قبیلهی تو هراسان
شد قبلهی دل تو خراسان، ای عطر دوست قبله نمایت!
من تشنهای رسیده به دریا، با آرزوی دیدن «زهرا»
دربان! بگو ملیکهی قم را: از راه آمدهست گدایت
کنج ضریح سر بگذارد، بال و پری اگر چه ندارد
دل را به دست تو بسپارد، تا پر دهی به سمت خدایت
لبخندِ شهر تو نمکین است، قم قلب مهربان زمین است
ما هر چه داشتیم همین است: جانهای ما، «کریمه»! فدایت
ای دختر یگانهی مادر! ای جویباری از دل کوثر!
مثل «علی» نیامده دیگر، کو همسری به شأن سرایت؟
میبارد از ضریح تو رحمت، از آسمان اسم تو عصمت،
از «اشفعی لنا»ی تو «جنت»، وا شد به روی ما، به دعایت
این شاعرت دلش شده آهو، آهو اسیر شهر و هیاهو
اذن زیارتی بده بانو! این شعر را نخوانده برایت
قاسم صرافان
***********************
به دل حک شد به خط آشنایی
شب میلاد و آغازِ گدایی
گدای بارگاهِ سبزِ عشقم
ببین امشب دلم گشته هوایی
به پیش پای تو غرقِ سرشکم
که شاید سر زنی بر بینوایی
کریمه کاسهام بنگر که بالاست
کرم بنما تو هر چه میتوانی
تویی معصومه، عصمت پیش رویت
کند سجده از این نورِ خدایی
تویی بانوی قصرِ سرخِ مذهب
که با زینب همیشه هم صدایی
همین بس از تو ای معصومه جانم
لقب گیرنده از جامِ رضایی
رضا نامِ تو را معصومه خوانده
که سر تا پا چنین زهرا نمایی
همه امشب کنارِ بارگاهت
من و این گریه و فصلِ جدایی
دلِ فطرس شده در شامِ میلاد
اسیرِ گنبدِ زردِ طلایی
***********************
بیا به جان بشنو نغمه ی خوش الحان را
ترنّم نفس بلبل غزلخوان را
مدینه راهی قم شد، مدینه راهی توس
ببین مسیر مدینه به قم-خراسان را
چقدر ریسه ی رنگی به چشم می آید
به هر دو دیده نظر کن ستاره باران را
زمین بایر ایران بدون برکت بود
دمیده عطر شما روح مُلک ایران را
دوباره حضرت جبریل در بغل دارد
نزول آیه ی یاسین و نور و رحمان را
به استلام نگاه رضا وزید و گذشت
نسیم چادرتان سرزمین کنعان را
کی ام که مدح تو گویم ببخش ای بانو
تصدّقی بنما قوم و خویش سلمان را
***
تویی امام رضا ؟ نه! رضا امام تو بود
دعا به جان رضا صحبت مدام تو بود
***
سپاس باد خدا را کریمه ای داریم
به طور موسی ِ کاظم کلیمه ای داریم
هزار مرتبه شکر خدا، به بسم الله
کنار واژه رحمان، رحیمه ای داریم
شبیه آیه ی «إحسانک القدیم» خدا
نعیم جاری و لطف قدیمه ای داریم
به خاندان علی بعد زینب کبری
عقیلة العربیّ و علیمه ای داریم
مفهّمات زمین و مقدّرات زمان
نهان نمانده که آخر فهیمه ای داریم
کسی که از سه جهت با امام محرم بود
به بضعة النبویّة ضمیمه ای داریم
***
اگر چه مرقد زهرا نهان و ناپیداست
ثواب زائر او مثل زائر زهراست
مجید لشگری
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - ولادت،مدح
برچسبها: اشعار ولادت حضرت فاطمه معصومه(س) مهدی وحیدی